کد مطلب:93714 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:446

حقیقت تقوی











و من خطبه[1] له (ع) یصف فیها المتقین

روی ان صاحبا لامیرالمومنین علیه السلام یقال له همام كان رجلا عابدا فقال له یا امیرالمومنین صف لی المتقین حتی كانی انظر الیهم. فتثاقل علیه السلام عن جوابه ثم قال: یا همام (اتق الله و احسن فان الله مع الذین اتقوا و الذین هم محسنون). فلم یقنع همام بهذا القول حتی عزم علیه فحمدالله و اثنی علیه و صلی علی النبی- صلی الله علیه و آله- ثم قال (ع):

ترجمه: روایت شده كه یكی از اصحاب علی (ع) به نام (همام) كه مردی عابد بود به علی (ع) عرض كرد یا امیرالمومنین برای من پرهیزكاران را چنان توصیف كن گویا آنها را با لعیان می بینم. حضرت در پاسخش درنگ كرده فرمودند: «ای همام از خدا بترس و نیكی كن زیرا «خداوند با كسانی است كه دارای تقوا هستند و احسان می كنند».

[صفحه 18]

ولی همام به این جواب مجمل قانع نشد و همچنان اصرار ورزید لذا حضرت حمد خدا را بجا آورده و بر پیامبرش درود فرستادند (شروع به جواب تفصیلی كرد) فرمودند:

شرح: همام یكی از یاران پرهیزكار علی (ع) بود و چه نام با مسمائی داشت، زیرا (همام) به معنی بسیار غمگین است، او هم و غم بسیار داشت ولی هم و غم او به خاطر دنیا نبود.

اختلاف است كه این همام كیست؟ ابن ابی الحدید معتزلی می گوید: همام بن شریح است و مرحوم مجلسی در بحار الانوار می گوید: اظهر این است كه همام بن عباده بن خثیم[2] است كه پسر برادر ربیع بن[3] خثیم یكی از عباد هشت گانه می باشد.

درباره علت- تامل علی (ع) در جواب همام وجوهی گفته اند كه: ما چهار وجه آنرا ذكر می كنیم:

1- در آن مجلس افراد بیگانه و اغیاری بوده اند كه حضرت صلاح نمی دیدند این گوهر عظیم و گرانبها و این كلمات پر محتوی در اختیار بیگانگان قرار گیرد به همین جهت تامل فرمود، تا مجلس از اغیار خالی شود، زیرا (گوش نامحرم نباشد جای پیغام سروش).

2- شوق و عطش همام را با تامل خود بیشتر كردند، تا مطالب بهتر در ژرفای جان او جای گیرد، و این طریقه را در تعلیم مطالب باید از مولی علی (ع)

[صفحه 19]

آموخت، زیرا انسان تشنه را اگر دیرتر آبش دهند هم بیشتر می نوشد و هم بیشتر لذت می برد.

3- ادب سئوال و جواب ایجاب می كرد كه: حضرت تامل كنند، یعنی حضرت با درنگ خود، به ارزش و لزوم ارج نهادن به علم توجه می دهد نه اینكه در جواب گفتن نیازی به تامل داشته باشد چنانكه در روایتی آمده كه پیامبر اكرم (ص) در جواب سئوالی تامل كردند، عرض شد آیا می خواستید فكر كنید، فرمودند نه، سكوت و تامل من برای ارج نهادن به علم بود (توقیرا للحكمه) و بنابر اینكه (فی رسول الله اسوه حسنه) باید این برخورد رسول الله (ص) در این روایت و برخورد وصی بلا فصلشان علی بن ابیطالب (ع) در این خطبه، خط مشی عملی ما باشد و اگر چه مسئله ی ساده ای را می دانیم سریعا جواب ندهیم بلكه یك بازنگری در پیرامونش و اندیشه ای در اطرافش بكنیم در این صورت انسان حساب گر و عاقلی هستیم، زیرا (لسان العاقل وراء قلبه و قلب المنافق وراء لسانه) منافق اول می گوید و سپس اندیشه می كند، و مومن اول اندیشه می كند، و سپس سخن می گوید و به عبارت دیگر شعار عملی عاقل تكلم بعد از تعقل، و شعار عملی منافق و غیر عاقل، تعقل بعد از تكلم است.

4- حضرت با اینكه متوجه قابلیت همام بودند، ولی خوف داشتند كه نتواند تحمل درك این صفات را بكند و در نتیجه جان خود را از دست دهد ولی وقتی با اصرار و علاقه او روبرو شدند، شروع بذكر آنها كردند، و موید این وجه هم آخر خطبه است كه همام وقتی سخنان حضرت را شنید، با توجه به اینكه شاید هنوز شمردن صفات تمام نشده بود، صیحه ای عاشقانه زد و روحش به ملا اعلی پیوست و حضرت فرمودند: (اما و الله لقد كنت اخافها علیه) یعنی به خدا قسم خوف چنین پیش آمدی را داشتم، و وقتی به مولی اعتراض شد كه چرا باعث مرگ او شدید؟ با

[صفحه 20]

شدت وحدت به معترض فرمودند: برای هر اجلی وقتی تعیین شده است این اعتراضات را شیطان بر لسانت جاری می كند.

مرحوم خوئی به متابعت از ابن میثم بحرانی، این احتمال اخیر را برگزیده است ولی به نظر میرسد همانطور كه استاد بر این عقیده اند اشكالی در جمع چهار احتمال نباشد، به این معنی هر كدام از این وجوه به عنوان جزء العله برای تامل حضرت محسوب می شود.

بعد از اینكه حضرت تثاقل و سنگینی در جواب نمودند، جوابی اجمالی به همام دادند شاید احتیاجی به تفصیل نباشد. فرمودند: (اتق الله و احسن فان الله مع الذین اتقوا و الذین هم محسنون) (خدا ترس باش و احسان كن زیرا خداوند با پرهیزكاران و محسنین است) یعنی خداوند ولی و معین آنهاست در دنیا و آخرت، ولی همام به این جواب اجمالی و مختصر قناعت نكرد، زیرا او تشنه ای است كه از دریای وجودی و علمی علی (ع) طلب آب نموده است و حضرت با قطره چكانی قطره ای از این معارف را به دهان جان او چكاندند و جا دارد به این جواب بسنده نكند، لذا بار دیگر اصرار ورزید و حضرت تصمیم گرفتند برای او تفصیلا صفات متقین را شمارش كنند و بعد از شمارش بیش از صد صفت دیگر، وقتی سائل به عظمت و گستردگی كلام امام متوجه شد دیگر تحمل خود را از دست داد و ساقی را با جامش یعنی علی (ع) را با الفاظ پر محتوای معارفش در میان دیگر تشنگان تاریخ رها كرد و رخت از این جهان بربست و به سوی منزلگه عشاق شتافت.

تا اینجا زمینه خطبه روشن شد كه، علی (ع) تصمیم گرفتند در برابر اصرار همام صفات متقین را مشروحا ذكر نمایند و ما قبل از بررسی كلام حضرت مناسب دیدیم بطور مختصر درباره محور این خطبه یعنی تقوی[4] صحبت كنیم، برای

[صفحه 21]

تفسیر این كلمه ای كه در هاله ای از نور پیچیده شده اول به سراغ ریشه لغوی و سپس به سراغ آیات و روایات رفته و در پایان مختصری درباره اهمیت آن در قرآن به بحث می نشینیم.


صفحه 18، 19، 20، 21.








  1. خطبه 184 از نهج البلاغه فیض الاسلام و خطبه 193 به ترتیب صبحی صالح.
  2. شرح نهج البلاغه خوئی جلد 12/ 114چاپ اسلامیه.
  3. معروف است كه ربیع بن خثیم همان خواجه ربیع معروف است كه در نزدیكی مشهد مقدس مدفون است.
  4. كلمه تقوی 17 مرتبه و مشتقاتش بیش از 250 مرتبه در قرآن تكرار شده و همچنین كلمه تقوا در نهج البلاغه 45 مرتبه و مشتقاتش بیش از 100 مرتبه تكرار شده است.